فارسی جدید التعلیف
 
درباره وبلاگ


سلام من امیرم و 15 سالمه !!! ممنونم از اینکه به وبلاگم سر زدید . من و دوستان سمپادی ام این وبلاگ را ساختیم تا شاید بتوانیم نام سمپاد را زنده نگه داریم. در این وبلاگ هر هفته مطالب جدیدی قرار میگیرد که میتوانید با عضویت در وبلاگ هر هفته خبر نام دریافت کنیدو از مطالب لذت ببرید ...
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 17
بازدید کل : 71536
تعداد مطالب : 171
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1



آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 17
بازدید کل : 71536
تعداد مطالب : 171
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


بزرگترین وبلاگ بچه های سمپادی کاشان




نگاهي به فارسی دوم راهنمایی                                              

1- دیار ؛ ص 3 ؛ diyar ، ( در اصل ، دِوار ، از دور ) ؛ جمع دار ؛ سرزمین ، کشور ، موطن ، در قدیم ، به معنی خانه ها  2- دَیّار : هر موجود زنده به ویژه انسان ، کس ، ساکن خانه

2- الهی ، ص 3 ، از « الاه » در عربی به صورت « اله » ؛ در فارسی به صورت الاهی هم می نویسند به معنی « خدایی » ؛ « خداوندی » 2- خداشناس ؛ تکیه اصلی در تلفظ این کلمه بر روی هجای سوم است . در مورد کلمه « الله » توضیحات گوناگونی داده اند و اختلاف نظرهایی وجود دارد ، یکی از بهترین نظر ها این است که کلمه ی الله در اصل « اله » بوده است که به معنی خداوند باشد ( اعم از حقیقی یا غیر حقیقی ) ، بعدها اعراب وقتی می خواسته اند در باره ی آفریدگار جهان صحبت کنند می گفتند « اَلاله » یعنی آن خدا ، افزودن « ال » بر سر کلمه اله برای اشاره ذهنی بوده ، یعنی همان خدا که می دانی ، کم کم کلمه ی الاله مخصوص آفریدگار جهان گردید و با مرور زمان همزه ی اله که در الاله در میان دو « لام » قرار گرفته بود به جهت تخفیف حذف شد و کله ی الله به صورت یک کلمه ی جدید در آمد و اسم خاص آفریدگار شد . ( زبان قرآن ، علیرضا صدرالدینی )

3- هویّت : hoviyyat ؛ از هُوَ + یّت ( تکواژ مصدر جعلی ) ، چگونگی ، چیستی

4- ص 8 ، تمرین 4 ، عوامل جمع عامل و عامله است . جمع هایی که بر وزن « فواعل » هستند مفرد آنها بر وزن « فاعله » است مثل ضوابط ( ضابطه ) ؛ روابط ( رابطه ) ؛ در فارسی بهتر است همان « عامل » بگوییم . عوامل چندین معنی دارد از جمله : 1- کارگزاران 2- منابع و مواد اولیه تولید 3- در قدیم و در کشاورزی به معنی « گاو » که با آن شخم می زنند . 4- ابزار و وسایل که از فلز و جز آن ساخته می شود .

5- ص9 ، شه مردان ؛ بیت اول ، مصراع دوم : عشق را سرمایه ی ایمان علی است : اگر « را » به معنی« به » باشد معنی مصراع این است : عشق به علی ، سرمایه ی ایمان است ( سرمایه ی ایمان ، عشق به علی است .) معانی دیگر : سرمایه ی عشق ایمان به خدا ، علی است 2- سرمایه ی ایمان برای عشق ورزی به خدا ، علی ( ع ) است 3- سرمایه ی عشقِ ایمان از علی ( ع ) است .

بیت دوم ، وَلا  : دوستی ، محبت ؛ وِلا که مصدر دیگر موالات است به معنی پیاپی آوردن چیزی و ترتیب است . همچنین به معنی دوستی و پیوستگی . تلفظ وَلا ، ارجح است .

بیت 3 ، مُبین : روشنگر // آیین پذیر بودن کائنات ؛ یعنی هستی و موجودات جهان پذیرنده ی راه و روش خاندان بزرگوار پیامبر ( ص ) می باشند . به عبارت دیگر : تمام موجودات از خانواده ی او رسم و آیین دینداری و زندگی را می پذیرند .

بیت 4- من در فروتنی ، تیرگی ، بی ارزشی و... ( وجه شبه ) مانند خاک هستم و به علت محبت و دوستی ( مِهر ) او ( حضرت علی ( ع ) ) همچون آیینه ، صاف ، شفاف ، زلال و بی غَلّ و غَش ( وجه شبه ) هستم / می توان دیدن ، نوا در سینه ام : مهر و عشق علی ( ع ) را می توان به وضوح در سینه ام دید ( در رفتار و کردارم این علاقه و دلبستگی متجلی می شود )

صفحه 1

 

بیت 5 ، اسمای علی ( ع ) ؛ اسما ،  جمع اسم از ریشه ی « سُمُو: بلندی » یا « وَسم : داغ نهادن ، نشان » است . بعضی از نامها و القاب علی ( ع ) : ابوتراب ؛ اسد الله ، فاتح خیبر ، حیدر ؛ صفدر ، یعسوب الدین ( یعسوب به معنی پادشاه زنبور های عسل و به مجاز : سرور ، بزرگ قوم )

بیت 6 ؛ ذات : هستی ، وجود ؛ خود ، اصل و حقیقت شی ء ؛ تلمیح به حدیث پیامبر « انا مدینه العلم و علی بابها » ؛ حجاز و چین و روم : به مجاز ( جزء و کل ) کلّ جهان

بیت 7- مولوی گوید : عشق از اول سرکش و خونی بود / تا گریزد هر که بیرونی بود ؛ خلیل به معنی دوست است . از حضرت ابراهیم پرسیدند به چه سبب خداوند تو را به دوستی گرفت ؟ فرمود : به سه علت : 1- فرمان خدا را بر دستور دیگران ترجیح دادم 2- بر چیزی که خدا کفایت کرده بود ( مانند روزی ) همت نگماشتم 3- هرگز بدون مهمان غذا نخوردم ( کشکول منتظری یزدی ، جلد 2 ، ص 436 ) ( این شعر( شه مردان) از کتاب « اسرار خودی » اقبال انتخاب شده است ).

6- ص 24 ، فصل دوم ، گهر بی هنر زار و خواراست و سست / به فرهنگ باشد روان تندرست ؛ گهر ( = گوهر ) در اینجا به معنی « اصل و نسب » و« نژاد » است . / هنر : در اینجا به معنی : استعداد ؛ شایستگی ، لیاقت ، فضیلت // فرهنگ : به معنی علم و معرفت ؛ عقل و خرد ؛ در شعر سعدی هم در ص 26 به همین معناست .

7- ص 25 ؛ ( درس خردمندی ) ؛ سه بیت ، تلمیح است به آیه ی شریفه پنج از سوره ی جمعه « مثل الذین ... » داستان کسانی که عمل به تورات بر آنان تکلیف شد ، سپس آن را چنانکه باید و شاید رعایت نکردند ، همانند چارپایی بر او کتابی چند است . / در بیت سوم ، تهی مغز : مجازاً به معنی نادان و بی خرد / دفتر به معنی کتاب است . در همین صفحه « مُلک » به معنی سرزمین و کشور است .

8- ص 26 ، دریای خرد ، با توجه به موضوع ، قالب آن ، « قصیده » است .

9- ص 27 ، تمرین 2 ، خرد در وسعت و ارزشمندی همچون دریاست .

10- ص 29 ؛ تمرین 2 ، واژگان غیر ساده ی درس ؛ کلمات غیر ساده شامل : مشتق ، مرکّب و مشتق – مرکب است . توجه داشته باشید وندهای تصریفی هم چون یای نکره و وحدت ، علایم جمع فارسی و عربی و پسوند تفضیلی و عالی ( تر و ترین ) کلمه را مشتق نمی کنند و هم چنین کلماتی مثل « بیهوده » و « فرهنگ » امروزه ساده هستند . به برخی از غیر ساده ها اشاره می کنیم : مشتق : خردمندی ( یای حاصل مصدری ) ؛ نادان ؛ دانشمند ؛ پروردن ؛ خوردن ( مصادر ، مشتق اند ) پرهیزگار ؛ توانایی ؛ ناتوانی ؛ خموشی ؛ ناگفته ؛ خداوند ؛ دانشوری ؛ دانش ؛ پهناور ( توجه داشته باشید که پهناور از پهن ( صفت ) + ا + ور ، است ، اما کلماتی مثل دلاور ( دل + آور ) و جنگاور ( جنگ + آور ) مرکب هستند . / مرکّب : چارپا ، تهی مغز ( صفت ) / مشتق – مرکب : بدگوهری ؛ تن پروری

11-  ص 39 ( فروغ دانایی ) ، بیت اول ، کتاب به دوستی تشبیه شده است که در خلوت با انسان هم صحبت می شود . در مصراع دوم ، کتاب در روشنگری همچون فروغ صبح دانایی است .

بیت دو ، کتاب همچون استاد بی مزد و منتی است که اطلاعات را در اختیار کتابخوان قرار می دهد . کتاب مثل انسانی است که خواسته ها و نیازهای تو را بر طرف می کند .

بیت 3؛ کتاب از نظر پر ورق بودن به غنچه تشبیه شده است و قیمت هر ورق از کتاب به اندازه ی یک سینی پر از مروارید است .

بیت 4 ، لطایف ( = لطائف ) جمع لطیفه ؛ نکته های دقیق و ظریف ؛ دقایق ؛ سخنان نرم و دلپذیر // لب گشودن ( مجاز ) حرف زدن // گوهر معنی : معنی در با ارزش بودن همچون گوهر است .

صفحه 2

 

بیت 6 ، گهی از رفتگان ، تاریخ خواند // اخبارت رساند : به تو اخبار رساند ( ضمیر، نقش متممی دارد )

بیت آخر : مقاصد جمع مقصد و مقصود ( فرهنگ معین ) / مقصد اصلی می تواند معرفت و شناخت خدا ؛ تربیت روح و پرورش اخلاق و افزایش آگاهی ، انسان شدن ؛ هدف آفرینش و... باشد .

12- ص 43 ؛ تمرین دو ؛ الف – دانش اندر دل چراغ روشن است     وز همه بد بر تن تو جوشن است ( وجه شبه ، محافظت ) ب- دندان همچون صدف سفید است / حجاب چون صدف از زن محافظت می کند ج- علم چون چراغ روشنایی می دهد .

13- ص56 ، تمرین 5 ؛ توصیف ادبی ، در آسمان جشنی بر پا شده است و ستارگان به هم چشمک می زنند / کهکشان ما شامل ستارگانی است که چون نگینی می درخشد و سیاراتی که چون پروانه به دور شمع به دور آنها می چرخند .

14- ص 57 ، ( نگارنده زیبا ) نگارنده در این جا به معنی : نقاش ؛ صورتگر و آفریننده است . 

بیت اول : بینی  : می بینی/ رقم : نوع ، شکل ، گونه / شِگِرف/ شِگَرف : عجیب ، خوب ، زیبا // دل آرا : ( = دلارا [ی ] ) صفت فاعلی مرکب مرخم ؛ محبوب ، موجب آرامش و شادی دیگران / صفحه ی هستی : هستی در گستردگی به صفحه تشبیه شده است / تعالی ( la ) ، ( شبه جمله است ) بلند مرتبه است ، برتر است . فقط در باره ی خداوند و صفت گونه به کار می رود .

بیت دو ، ملک العرش malekol arsh صاحب عرش و به مجاز خداوند / انباز : ( فارسی ) شریک ، همکار // نه نیاز است : هم مضمون و تلمیح به : الله الصّمد است // و نه همتا : تلمیح و هم مضمون با آیه ی آخر سوره ی اخلاص : و لم یکن لّه ، کفو اً احد

بیت 3- ، منزّه : پاک ، پاکیزه ، اسم مفعول از مصدر « تنزیه » tanzih پاک و بی آلایش کردن / مبرّا : پاک شده ؛ اسم مفعول از تبرئه

بیت 4- کارگاه : محل کار و زندگی دنیوی ؛ پسوند مکان / بارگاه : از بار به معنی اجازه ی ورود به حضور پادشاهان و بزرگان ؛ دربار جایی که پادشاهان و بزرگان در آن بار می دادند و مردم را به حضور می پذیرفتند

بیت 5- نی نی nini / ney ney هر دو تلفظ درست است . قید و به معنی « نه ، نه » است . این بیت تلمیح و اشاره دارد به حدیث « الله جمیل و یحبّ الجمال » و « فتبارک الله احسن الخالقین »

15- ص 60 ، کار گروهی ؛ شماره ی 1 ؛ واژه های عربی در دو شعر عبارتند از : رقم ؛ صفحه ؛ تعالی ؛ ملک العرش ؛ نوع ؛ نقش ، منزّه ؛ ماهر ؛ فصل ؛ عقل ؛ حیران ؛ تماثیل ، تصاویر ؛ برق ، شوق ، هجر ، تقلید  و غیر ( نغز ، فارسی است و « قا ه قاه » از قهقهه ی عربی است .)

16- ص 61 ، تمرین 3 ، معادل کلمات ، الف- اس ام اس ( s m s  ) از اول کلمات short message servise ؛ پیامک ب- کوپن : کالا برگ ، فرانسوی coupon در فارسی کوپِن هم می گویند ج- ایمیل electronic  – mail  : رایانامه ( قبلاً پیام نگار / پست الکترونیکی ؛ ) د- فاکس : fax نمابر ؛ ( قبلاً دور نگار ، دور نویس / پست تصویری ) ه – سایت :  انگلیسیsite پایگاه ؛  چند معنی دارد : 1- ( ساختمان ) کارگاه ساختمانی و محل احداث کارخانه 2- ( کامپیوتر ) مرکزی مجازی در اینترنت با نشانه ی خاص برای موضوعی خاص ( پایگاه ) 3- ( نظامی ) محل نصب رادار یا سکوهای پرتاب موشک

تمرین 5 – معادل اسامی و صفات ؛ رحمان : بخشنده ، وهّاب // ناصر : مُعین ؛ یاریگر، با توجه به بیت :دستگیر ) /خطا بخش : غفور ؛ ستار العیوب // پوزش پذیر : توّاب

 صفحه 3

 

17- ص 68 ؛ تمرین دو ، خالص : ناب ، زبده ( متضاد آن : ناخالص ، ناسَره ) / لذّت : خوشی ( متضاد آن  « درد » // تمرین 3 ؛ سه بیت حافظ : نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد / صوفی ما که ز وِرد سحری مست شدی / شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد / خوش بود گر محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هر که درو غش باشد  ( غَش : تزویر ، دورنگی ، تقلب )

توضیح : خُرد و خورد  ( ص 68 ) بنویسیم : خرد سال ، خرد کردن ، خرد شدن ، سبزی خردکنی ، پول خرد ، خرده فروشی ، خرده گیری ، خرده بینی ، خرده مالک ، خرد بورژوا ، خرد و ریز ، خرد و خمیر ، خرد و خسته ، خرد و خاکشیر ( = خاکشی ) ، خرده کاری ، خرده حساب ، ، ، خرد خرد ، خرد و کلان ،  // بنویسیم : خورد و خوراک ، خورد و خواب ، سالخورد ، سالخورده ، خورده برده

۱۸- ص 92 ، تمرین دو ، دو نمونه الف- آخر ای بنده های خدا چشم و گوشتان را باز کنید از شما حرکت از خدا برکت . اگر به همین بخور و نمیر بسازید کلاهتان پس معرکه می ماند .ب- آدم غرب زده هُرهری مذهب است ، نان به نرخ روز خور است خودش باشد و خرش از پل بگذرد ؛ دیگر بود و نبود پل هیچ است .

۱۹- ص 93 ( آزادگی ) بیت اول : خارکش پیری : ترکیب وصفی مقلوب ؛ پشته ی خار ، صحیح است ./ بیت دو ، مصراع دوم : دانه ی شکر : اضافه ی تشبیهی ، در هر قدم ، خداوند را شکر می کرد .// بیت 5 ؛ درِ دولت : اضافه ی استعاری ، دولت به چیزی مانند کاخ تشبیه شده ؛ سپس یکی از لوازم آن ( در ) آمده است .خوش بختی و سعادت را در مقابل چشمان من قرار دادی / تاج عزت : مرا سرافراز و گرامی فرمودی ؛ عزت به تاج تشبیه شده است ؛ ارجمندی و بزرگی را همانند تاج بر سر من نهادی

بیت 6 ، گوهر شکر : شکر به گوهر تشبیه شده است ، من از عهده ی سپاسگزاری بخشش های تو بر نمی آیم

بیت 7- پندار : تکبر ، غرور ؛ در حالی که اسب غرور را می راند به پیر نزدیک شد ؛ پندار به رخش تشبیه شده است ؛ پندار جوان مانند رخش تند و سریع به حرکت در آمد .

بیت 10- عمر در خارکشی باخته ای : زندگی را تلف کرده و بیهوده گذرانده ای // بیت آخر : افتادگی : کمبود ، فقر و نداری

۲۰- ص 95 ، تمرین 1 ، کنار ؛ در گذشته به معنی آغوش و بغل بوده است .

۲۱- ص 114- سؤال دو ، بزودی از وضع موجود نجات پیدا می کنید / خاکدان در شعر حافظ ، استعاره از « جهان » است .

۲۲- ، ص 166 ، تمرین دو ، ای هد هد نسیم بهاری ، ای پیک مشتاقان تو را به شهر سبا دیار معشوق گسیل می دارم، ببین که به چه راهی دور تو را می فرستم ( صبا و سبا جناس لفظ , و تلمیحی به داستان سلیمان و بلقیس ) 2- دریغ است که پرنده ای

صفحه 4

سبک بال مانند تو در سرای خاکی اندوه ( جهان ) که کلبه ی عاشق است ، اسیر بماند ، تو را از این جا به منزلگاه محبوب که آستان وفاست روانه می سازم .

۲۳- ص 129 ، تمرین 3 ، اصفهان ، پروفسور هرتسفلد می گوید : نام اصفهان در ابتدا « انزان » بوده و سپس به گابیان یا گی تبدیل شده و از دوره ی هخامنشیان به بعد « گی » به « جی » مبدل گشته و هنگام حمله ی اعراب این شهر « جی » نامیده شده است .[ جی به معنی پاک است ] . یاقوت حموی اصفهان را شهر سواران نامیده و حمزه اصفهانی کلمه ی اصفهان یا اسپاهان را مشتق از سپاه می دانست . ( جغرافیای استان اصفهان )

2- اصفهان پایتخت پادشاهان هخامنشی بوده و در دوران پادشاهی شاهان اشکانی و ساسانی مرکز جمع آوری سپاه گردید و به همین جهت نام سپاهان به آن داده شده تا این که در سال 23 هجری این شهر به دست ابو موسی اشعری فتح و سپاهان به اصفهان تبدیل گردید ( دائره المعارف دانش و هنر )

در درس 17 ، فره مندfarre (a ) mand به معنی شکوهمند ؛ تلفظ اصل آن به صورت فوق است و در شعر « ر » به صورت ساکن آمده است / در کاووس کی ، key به معنی پادشاه و شاهنشاه است / آذرآبادگان : آذر به معنی آتش است . آتشکده نام قدیم آذربایجان ؛ زیرا در آنجا آتشکده بسیار بوده است .

۲۴- ص 138 ، تمرین دو ، مفرد نواقص : ناقصه ( یا ناقص و نقیصه ) ، بر طبق قاعده ، جمع هایی که بر وزن « فواعل » هستند مفرد آنها بر وزن « فاعله » است ، مثل عوارض ( عارضه ) ؛ نوابغ ( نابغه ) ؛ در معنی و به ظاهر ، مفرد ِ « نقص » است .

2۵- ، ص 145 ، برای چیدن زیتون مهیا شوید ! ؛ ( زیتون ، نماد سرزمین فلسطین ؛ همچنین نماد صلح است .) آینده ای پر ثمر و درخشان در راه است .

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, :: 19:40 ::  نويسنده : امیر محمد فلاح